| |
از دل و دیده ، گرامی تر هم آیا هست ؟ - دست ، آری ، ز دل و دیده گرامی تر : دست ! زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان ، بی گمان دست گرانقدرتر است . شرف دست همین بس که نوشتن با اوست ! خوشترین مایه دلبستگی من با اوست . در فروبسته ترین دشواری ، در گرانبارترین نومیدی ، بارها بر سرخود ، بانگ زدم : - هیچت ار نیست مخور خون جگر ، دست که هست ! بیستون را یاد آر ، دست هایت را بسپار به کار ، کوه را چون پَر کاه از سر راهت بردار ! دست در دست کسی ، یعنی : پیوند دو جان ! دست در دست کسی یعنی : پیمان دو عشق ! دست در دست کسی داری اگر ، دانی ، دست ، چه سخن ها که بیان می کند از دوست به دوست ؛ آنچه آتش به دلم می زند ، اینک ، هر دم سرنوشت بشرست ، داده با تلخی غم های دگر دست به هم ! بار این درد و دریغ است که ما تیرهامان به هدف نیک رسیده است ، ولی دست هامان ، نرسیده است به هم ! |
سلام....
نمیدونم این سایت دیگه چرا فیلتر شده بود ؟؟؟ آدم نمیدونه بخنده ..... گریه کنه ..... افسوس بخوره ..... الان توی سایت دانشگاه هستم . نمی دونم چرا وقتی در حال تایپ فارسی هستم این پشتی از شدت فضولی کله ی گنده شو میاره تو مانیتوره من ..... لطفا تا میتونین شعرو متن برام بذارین .... ممنون.......