مرخصی ....

 

میخواستم بگم یه مدته حالم خوب نیست . از درسو دانشگاهو کارو همه چی بریدم . حتی زندگی ..... میخوام یه مدت نباشم . میام میخونم اما نمیخوام حرفی بزنم .

خستم و این احساسی که دارم غیر قابل بیان !!! نمیتونم بخورم . نمیتونم بخوابم . نمیتونم بخونم . نمیدونم چطور بعضی آدمها زندگی میکنن . چرا ما گم میشیم مرتب . چرا بیقراریم و دغدغه ی این روزگار لحظه به لحظه مارا میگدازد ........

دعام کنین ....

 

ملینا ...

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
نیما دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 20:11 http://0228city.blogsky.com

دیدی گفتم شما خانوما عجیبید.کجا می ری ؟؟؟
اصلاْ تو وبلاگ تو یه نظر بیشتر نمی شه داد چی رو می خوای بخونی ؟؟؟
اومدم مرد ها رو اینجا بخونم اما چیزی ندیدم ؟؟
راستی هم لینکت کردم هم ادت اگه مشکلی بود بگو !!!

بابک.پ.25 سه‌شنبه 28 خرداد 1387 ساعت 00:36 http://www.bishehsar.blogsky.com

سلام
امیدوارم زود زود ریکاوری تو انجام بدی .
دیدی بالاخره آه ما مردای بیچاره دامنتو گرفت؟
هیچی نشده تمام زندگیت مختل شده ، نکن اینکارو خواهر من:)
من که از سر تهمت هائی که زدی گذشتم امیدوارم حداقل اشتهات برگرده:)
خارج از شوخی ارزوی موفقیت دارم برات و یه چیز دیگه ای هم هست که هر کار کردم نتونستم نگم.
روز مادرو به همه مادران حال و آینده ی ایران تبریک می گم و اما امیدوارم که موجدات بهتری را نسبت به موجودات مع الوصف شما در پست قبل تربیت کنند
بای بای
امضا: مردی که همیشه پرچم سفید دارد

علی کرمی دوشنبه 18 آذر 1387 ساعت 15:28 http://dardedoran.blogsky.com

وبلاگ خیلی خوبی داری در صورت تمایل به تبادل لینک منو مطلع کن مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد