حیاط خانه ی ما تنهاست
حیاط خانه ی ما تنهاست
من از زمانی که قلبم خود را گم کرده است میترسم
من از تصویر بیهودگی این همه دست
و از تجسم بیگانگی این همه صورت میترسم
من مثل دانش آموزی
که درس هندسه اش را
دیوانه وار دوست می دارد تنها هستم
و فکر میکنم...
و فکر میکنم...
و فکر میکنم...
و ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی میشود......
ملینا این شعر سهرابه یا از خودته؟
نه مال فروغه من چند تیکه شو که به نظرم قشنگتر بود نوشتم ...