.......
سراسرم نغمه تلخ و دغدغه است ؛
فریاد نبودنم بلند ....
و در این نشانه ها بوسه های شهوت را دوست می دارم ....
و دیگر نگران جنسیت از قبل اعدام شده ام نیستم ....
چه شوقیست در من ؛
خانه جدیدم سراسر آرامش ؛
دغدغه ام نبودن ....
و تنفسی که آرزوی مرگش در من بیداد می کند .......
ملینا
نمیدانم که این همه آه و غصه کی تمام میشود. اما آرزو میکنم که پایان زندگی ام... لااقل زمانی که روحم از بدن جدا میشود طعم شیرین آزادی و درک حقیقت را زیر زبانم بچشم...
اما همه چیز الان به من میگویند که تلخی عذاب را بچش... کامت باید تا ابد الدهر تلخ بماند و تو محکوم به سکوتی... چرا که اگر فریاد بزنم... چه کسی صدای مرا میشوند؟! سکوت و باز هم سکوت...
مردم از این درد تنهایی و سکوت . و صدای سکوت مرا آشفته میسازد و حراصانم میکند.
آری... کلاغ سپید میترسد...
موضوع چیه ملینا؟
تلفنت را برام بذار میخوام با تو تماس بگیرم
امیدوارم مرا ببخشی... اما حرف کلاغ سپید یکی است... میدانم که فهمیدی چه میگویم.
تلخ ها می ریزند
از روی پوست
روزی
به روی زمین.
بوسه می ماند
و شیرینی اش .
سلام
بد نمی بینم یه سری به وبلاگ آقای شیرازی بزنید و مطلبی با موضوع زن آزاری در فرهنگ ایرانی رو بخونید...
آدرس وبلاگشون
http://shirazi.blogfa.com/