و این لحظه  پر از معناست

پر از آواز بودن هاست

در این سرمای سوزنده

دلم گرم است و تابنده

تویی همدم ، تویی همراه

تویی نور و تویی گرما

به چشمانت نظر کردم

دلم لرزید ، یاد کردم

همان وقتی که میگفتی

بدون من تو می میری

من هم از خود گذر کردم

به سوی تو سفر کردم

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
الناز سه‌شنبه 7 خرداد 1387 ساعت 20:43 http://setare-ye-shab.blogsky.com/

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااای!
مرسی از لطفت ملینا جون فکر نمیکردم کسی از نوشته های من انقدر خوشش بیاد که بخواهد به بقیه هم نشون بده .
راستی سلام
بازهم مرسی گل بانو خیلی خوشحالم کردی.
موفق باشی

نیما چهارشنبه 8 خرداد 1387 ساعت 17:36 http://0228city.blogsky.com

سلام٬
مرسی ازلطفت تو هم شعرای قشنگی داشتی بخصوص اون شعر از محمد علی بهمنی که در دوشنبه 6 خرداد 1387 ساعت 15:40 نوشته شده بود.
من ساوه درس می خونم و تمام راه برگشت به سمت تهران بیابونه و واقعاً من گیر کرده بودم.
بازم مرسی اگه آپ کردی خبر بده خوشحال می شم بخونم.

بابک.پ.25 چهارشنبه 8 خرداد 1387 ساعت 21:21 http://www.bishehsar.blogsky.com

اوهو اوهو
یا الله...
سلام الان خوبی؟
شعرتون قشنگ بود و به دل نشست ولی خب...
خب شو بعد بهت می گم
اگه اجازه بدی نکته های بعدی در مورد کامنت های قبلی رو اینجا بگم فقط همین یه بار...
قهرمانی منچستر که حالشو بردم ، خفن ناک...
در مورد انسان بودنم باید بگم که اگه به شما بگن دنیای دیگری نبود و یا بهشت و جهنمی نبود و یا اصلا روم به دیفال خدائی نبود باز هم در مقوله ی انسانیت باقی می موندی یا خارج می شدی؟
این یه سوال مهمه که جواب اون می تونه درون هر انسانی رو بهش نشون بده.
بای بای
امضا: من امضا هام معروفه بین دوستام آخه متمایزه، امروز خستم خیلی خستم ، دست نوشته های یک مرد خسته

امیرعلی پنج‌شنبه 9 خرداد 1387 ساعت 13:09

و هنوز برام مبهمی و پیچیده و جواب سوالای منو ندادی هنوز

و خداوند به آدمی صبر داد تا بر هر آنچه نمی تواند تحمل نماید گذر کند ....جوابتو میدم ... کمی صبر کن !!!!!!!!!

پویا جمعه 10 خرداد 1387 ساعت 09:52 http://eteraz.blogsky.com

قشنگ بود،خیلیم قشنگ بود..
نا امیدی من از همیشه تنها موندنه..یه جورایی از فهمیده نشدنه..اینم به زندگی طفلی ربط نداره..اون که داره راه خودشو میره و قانونشم خودش داره..آدم هان که ...
به هر حال آدم رو درگیر می کنند..
امروز حتمن یه بلاگ لا اقل خنثا می ذارم ;)

یونیکورن شنبه 11 خرداد 1387 ساعت 15:28 http://silveraster.blogsky.com

سلام ملینا جان .

وبلاگ تو هم خیلی جالبه برام . مخصوصا که اسم منچستر یونایتد رو هم توش زیاد دیدم . در ضمن برام خیلی هم آشنا هستی .

شعرت قشنگ بود . نمی دونم از خودت بود یا نه . به هر حال قشنگ بود . یه تیکه ش منو یاد آینه در آینه ی سایه انداخت ... :

آینه لرزید در دل زان نگاه ....

...

همین دیگه . ان شا الله بازم ببینمت در سرزمین پیچیده ام .

شاد باشی و سلامت .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد