چو کبوتر لب بام تو نشستم تو به من سنگ زدی من رمیدم نه گسستم باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم چو به دام تو در اوفتم همه جا گشتم و گشتم حذر از عشق ندانم سفر از پیش تو هرگز نتوانم
سلام خوب خواهر من وقتی خودت می فرمائی : چو پریدیم ،پریدیم چرا حرص می خوری؟ چرا ناراحت می کنی خودتو؟چرا خون خودتو آلوده می کنی به انواع و اقسام ناراحتی ها می کنی؟!!! به قول خودت چو پریدیم پریدیم ،پس بی خیال بچسب به زندگی بای بای
چو کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من رمیدم
نه گسستم
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
چو به دام تو در اوفتم
همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم
سر بزن به ما
سلام
خوب خواهر من وقتی خودت می فرمائی : چو پریدیم ،پریدیم
چرا حرص می خوری؟ چرا ناراحت می کنی خودتو؟چرا خون خودتو آلوده می کنی به انواع و اقسام ناراحتی ها می کنی؟!!!
به قول خودت چو پریدیم پریدیم ،پس بی خیال بچسب به زندگی
بای بای
حیف از این صفحهء تاریک زمان
بی تو مهتاب شبی بازم از ان کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
از علی به بهترین استاد دنیا!
نمیشناسم ... اما اگه از شاگردام هستی خوشحال شدم ....