حیاط خانه ی ما تنهاست
حیاط خانه ی ما تنهاست


من از زمانی که قلبم خود را گم کرده است میترسم
من از تصویر بیهودگی این همه دست
و از تجسم بیگانگی این همه صورت میترسم
من مثل دانش آموزی
که درس هندسه اش را
دیوانه وار دوست می دارد تنها هستم


و فکر میکنم...
و فکر میکنم...
و فکر میکنم...

و ذهن باغچه دارد آرام آرام

از خاطرات سبز تهی میشود......

نظرات 1 + ارسال نظر
بابک.پ.25 پنج‌شنبه 17 مرداد 1387 ساعت 00:20 http://bishehsar.blogsky.com

ملینا این شعر سهرابه یا از خودته؟

نه مال فروغه من چند تیکه شو که به نظرم قشنگتر بود نوشتم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد