پیام صلح و به امید آزادی ....

 ..... 

 

کودکان زیادی را دیدم که در بلندای تپه ای زیبا گرد آمده بودند ... 

و در دست هر یک مداد کوچکی بود ... 

آنها روی آسمان آبی چیزهای سادهای می نوشتند و باد ‌هر بار نوشته ای را به سویی از جهان می برد ... 

من مداد کوچکی را آنجا دیدم که از آن کودکی تو بود ... و آنجا کنار علفها و یک سیب سرخ افتاده بود .... 

کودکان از من خواستند آن را به تو برسانم ... 

حالا آن مداد را آورده ام ... 

 

ملینا ... 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد