هرگز از مرگ نهراسیده ام
اگر چه دستانش از ابتذال، شکننده تر بود.
هراس من – باری – همه از مردن در سرزمینی است
که مزد گورکن
از آزادی آدمی
افزون تر باشد
جستن ... یافتن ....
و آنگاه به اختیار برگزیدن
و از خویشتن خویش با روئی پی افکندن …
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیش تر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.
شاملو ........
نمیدانم چرا نوشته های تو بیشترین تاثیر را در روان من میگذارد.
حقا که حقیقت است و من در این هیچ شکی ندارم...
از این نوشته ها بیشتر بنویس...(اگر مشکلی برات نداره... کمی هم در این رابطه توضیح بده)
ممنون...
با آرزوی موفقیت.!