آری .. انگار همه زخمی یک پاییز هستیم اما سکوت تلخ تر از حرف زدن است سکوت نکن .. امتحان کردم .. چیزی عایدت نمی شود و نیز شب نوبت ترسیدن آن پایین است لرزیدن پایینی ها آنجا از رنگ می ترسند از گرمای اینجا ، می لرزند شب ، اینجا گرم است پایین سرد و ...
می رسد آن شب .. آن روز با افتخار پیوندت می زنم به اتوبوس آبی پایدار باشی
چرا سکوت... فریاد بکش... فریاد به از سکوت است...
هرچند که من هم هم اکنون سکوت کرده ام...
به امید آزادی
ممنونم
آری .. انگار همه زخمی یک پاییز هستیم
اما سکوت تلخ تر از حرف زدن است
سکوت نکن .. امتحان کردم .. چیزی عایدت نمی شود
و نیز
شب نوبت ترسیدن آن پایین است
لرزیدن پایینی ها
آنجا از رنگ می ترسند
از گرمای اینجا ، می لرزند
شب ، اینجا گرم است
پایین سرد و ...
می رسد آن شب .. آن روز
با افتخار پیوندت می زنم به اتوبوس آبی
پایدار باشی
س...ممنون
سکوتت را نمی خواهم ، صدایم کن
صدایت مثل رویا، مثل ابریشم ، صدایت مثل معنای محبت مثل گل زیباست
صدایت غرق خوبیهاست ، در این تنهایی غمگین صدایم کن
برای شعرهای آشنای من ،صدای تو هزاران سطر جا دارد
سکوتت را نمی خواهم ، صدایم کن
صدایت اشکهایم را صدا میکرد
تمام اشکهای من صدایت را دعا میکرد ، صدایت را دعا میکر
سلام
پریشانترم کردی
تو دیگر چرا رفیق؟
راستی تو چرا فکر می کنی من نمی خونم نظر دوستی چون تو رو؟؟
سکوت
و سوال
و سرما
و در نهایت
گل .